نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا



 

هجوم اسلام در سده های هفتم و هشتم میلادی/ اول و دوم هجری، هند را محاصره و به جدایی افکند؛ ولی تنها بر استان مرزی سند چیره شد که در بخش سفلای رود سند است. پیروزی مسلمانان بر چین در کنار رود طراز (در 751 م/ 134 هـ) واحدهای آسیای میانه در شمال هندوکش را بر قلمرو اسلام افزود و بدین گونه، راه چین را به هند بست. کشتیرانی مسلمانان در اقیانوس هند به زودی (در سده ی هشتم میلادی/ دوم هجری) به همین پیامد انجامید و هند را از مهاجرنشین های هندی- بودایی جنوب شرقی آسیا و نیز از چین برید.(1) با آن که مسلمانان، هند را هم از خشکی و هم از دریا از چین جدا ساختند، باز مرزهای شمالی مجاور هیمالایا از دسترس اسلام بر کنار ماند. در این بخش پیشروی هند پیوسته ادامه یافت. کشمیر و بنگال پس از 600 م، دارای حکومت های نیرومندی شدند که دین و تمدن خود را از هند گرفته بودند. وانگهی، پس از آن که شورشیان چینی در 879 م مسلمانان کانتول را قتل عام کردند، تسلط اسلام در اقیانوس های جنوب رو به سستی گذاشت و باز دریانوردی هند رونق گرفت. اما در این هنگام، فرهنگ های جنوب شرقی آسیا به آن درجه از استقلال دست یافته بود که آن ها را از کشش بیشتر به سوی هند باز دارد.
استقرار حکومت های نیرومند در مرزهای شمالی هند نیرویی نداشتند که سراسر دشت شمال هند را یکپارچه سازند. با این همه، هر یک از آن ها این مقدار نیرو داشتند که راه بر نفوذ دیگران ببندند. این توان قدرت مایه ی آشفتگی سیاسی شگرفی شد. پس از تکمیل کشورگشایی اسلام در راستای سند (712 م، دیگر مشکلی در قبال اسلام روی ننمود و فرمانروایان آن بخش از هند فرصتی یافتند تا با هم فارغ از هجوم خارجی به کشمکش پردازند.
چون حکومت های هند در جامعه ریشه ای سست داشتند، پراکندگی های سیاسی و آشوب های پیوسته ی حاصل از آن ها، چندان اثری در مردم نداشت. شهرها گسترده می شدند، می بالیدند و فرهنگ هندی در موازات خط وضع شده در دوران گوپتا ادامه می یافت. تجدید حیات آیین هندو رو به پیشرفت داشت و به راستی که بیشتر سرودپردازان تامیل که در تجدید حیات آیین هندوی کهن بسیار کوشیدند، پس از 600 م دست به کار بردند و آثار ایشان که مناسب کاربرد در تشریفات پرستشگاهی بود تا پایان سده ی دهم میلادی فراهم و گردآوری نشده بود.(2)
از دیدگاه سازمانی، آیین هندو خویشتن را روزافزون در پیرامون نیایشگاه ها گسترد که دسترسی یافتن بدان ها آسان تر بود و نیز محبوبیت بیشتری در برابر دیرها که کانون های عمده ی بودایی بودند، داشت. نیایشگاه ها در واقع کانون های کوشش های بسیار گوناگون فرهنگی بودند که در آن ها نه تنها کاهنان بلکه معماران، هنرمندان، رقصندگان، خوانندگان، آموزگاران و نویسندگان همه گرد هم می آمدند. پس از آن که نیایشگاه های هندو پا گرفتند، دیگر دربارهای شاهان چندان نقش عمده ای در پشتیبانی از فرهنگ بر عهده نداشتند. فرهنگ کانون درباری گوپتا رو به دگرگونی رفت و دین و خدایان بیشتر جلوه یافتند و اندیشمندانی که در بیرون رشته ی دینی کار می کردند، مانند ریاضیدانان و اخترشناسان- که دانش ایشان شگرف در زمان گوپتاها بالیده بود- رو به سستی رفت.(3) تا سده ی دهم میلادی، بعضی از نیایشگاه ها دارای وسعتی شگرف و بسیار پر آرایش شدند. مرکز نیایشگاه برجی بود متکلفانه آراسته که در کنارش صحنی بود مشتمل بر پیکره ی خدا. ولی در پیرامون صحن هم ساختمان های فرعی، حیاط ها و فضاهای دیواردار محیط نیایشگاه را وسعتی بسیار می بخشید و توانگری و آراستگی پرستشگاه را به چشم همگان نمایش می داد.
شاید برافراشتن نیایشگاه همچون مکان های برجسته ی مظاهر فرهنگی هندو پیامد تأثیر پیش آریایی و آرمان های فرهنگ بلندپایه ی هند باشد. تأثیر این نیایشگاه ها بی گمان مانند اثر پاک کننده ی نهادها و سازمان های مشابه جامعه ی سند است. حال کاری به نیایشگاه های سومری نداریم که شاید از این لحاظ زیربنای هر دو گروه سازمان های نام برده باشد.(4) در قلمرو تعلیمات، بر کشیده شدن نانتریسم (5) گویا همانند بازگشت به ایمان نیاکان باشد و نشان دهنده ی ظهور خرافات روستایی بسیار کهن در سطح فرهنگ نوشتاری و ضمناً آیین و آداب جادویی و شهودی تانترایی، چه بسا از رسوم و تشریفات باروری دوران نوسنگی ریشه گرفته باشد. فرضیه های بغرنج و پیچیده ای که آیین های هندو و بودایی عرضه کردند، برای پوشش خامی های تانترایی و متناسب ساختن آن ها با راه رهایی نمودار بلند نظری فوق العاده ی دین هندی است.(6)
آرمان های تانترایی از سده ی پنجم میلادی آغاز به پیشروی کرد و در سده های هفتم و هشتم به شکوفایی رسید. در این هنگام، انواع بسیاری از طلسمات، حرز، تعویذ، رسوم و آداب برای ضبط جان و جهان مادی و نیز رهنمونی برای پیوستن آدمی به الوهیت از برجسته ترین جنبه های پرستش هندی شد. از دیدگاهی، آداب تانتری ارزش های پیشین دینی را با تعهد ارزانی داشتن نیروهای معجزه گری که در گذشته خاص اولیاء الله و پاکان هندی دست زده به ریاضت های بسیار و طولانی بود، ناچیز ساخت. اما، جاذبه ی این گونه اندیشه ها مانند آن چه قرن ها پیش در مصر روی نمود و جاودانگی را در دسترس همگان گذاشت، امری بود ضروری و با رواج آن دیرنشینی و ریاضت های خاص روزگاران پیش علت وجودی خود را کمابیش از دست داد.
بدین گونه، کیش هندوی عامه پسندی پدیدار شد و در دسترس انبوه های گوناگون تشنگان افکار جادویی که در روستاها عقب افتاده بودند، قرار گرفت و تا حدودی اندیشه های پرپیچ و تاب فلسفی کلامی را هم در میان مردم رواج داد. از مشهورترین و پرنفوذترین فیلسوفان دینی هندو همانا شنکره (در حدود 800 م) بود. شنکره الهام برجسته و مهم خود را از اوپانیشادها گرفت و کوشید تا انواع آن ها را به یک دستگاه فکری بازگرداند تا از کثرت طرق وصول به الوهیت رایج در آن روزگار بکاهد. بنیاد فلسفه ی او بر یکتاپرستی ناسازگار بود که همه ی دگرگونی ها و کثرت را به حال وضع توهم و خیال حواله می کرد. آداب و تشریفات رایج و همگانی را در مقوله ی توهم و خیال می گذاشت و آن را پذیرفتنی می دانست؛ بدان سبب که کسان سبک فکر را یاری می داد تا برای شناخت مطلق جایگزین در پشت پرده ی ظواهر توانا شوند. مکتب های دیگر فلسفه ی هندو با مشرب برکشیده شده و رواج گرفته شنکره در رقابت بودند. ولی بستر عمده ی رود فکری هندو همواره در کنار مشرب او سیر کرده است.(7)
حاصل گسترش تانتریسم و فلسفه ی هندو همانا برانداختن وجود مستقل آیین بودا در هند بود. شکوفایی تانتریسم در درون آیین های بودایی و هندو وجوه مشخص و تفاوت این دو آیین را ناپدید ساخت. وانگهی، زندگی دیرنشینی در جامعه ای که تانتریسم به عنوان میان بری به جهان ماوراءالطبیعه قبول عام یافته بود (8) و پیکر مقدس بودا از دیرباز به جرگه ی خدایان هندو هم چون تجسم ویشنو پذیرفته شده بود، دیگر وجهی نداشت. بنابراین، آیین بودا رفته رفته از پهنه ی وسیع دینی هند که در آن پدیدار شده و بالیده بود و آیینی جداگانه با سازمان و احکامی ویژه داشت، به پیرامون رانده شد و در سیلان، برمه و تبت بر جای ماند.(9) ولی در سرزمین اصلی هند آیین بودا در پایان سده ی دهم میلادی هم چون قالبی تهی گشته بود و چون مسلمانان پیروزمند دیرهای برجای مانده را غارت کردند، کسی به بازسازی آن ها دست نزد. بدین گونه، مسلمانان ضربه ی کاری را به آیین هندو در زادگاهش زدند.(10)
تکامل دین و فرهنگ هندی کلاً در سده های هفتم و هشتم میلادی مایه ی پایداری هندوان در برابر اسلام شد. بی گمان، مسلمانان ابتکار را با تاختن بدان سرزمین، هم به یاری اسلحه و هم با بیان و استدلال، به نام دینی نابردبار در برابر شرک و بت پرستی در دست گرفتند. پس نابردباری مسلمانان موجب شد که هندیان با هر پدیده ی خارجی به دشمنی برخیزند. اما، فرهنگ اسلامی دارای همان عناصر ایرانی و یونانی بود که در روزگاران گذشته در پیشرفت هنر و ادب هند کارهایی به نام کرده بود. واکنش هندوان بیشتر جنبه ی تدافعی داشت و گرایشی داشت به روایت ها و سنت های بومی و برخاسته از هند و راندن جنبه هایی از فرهنگ که آشکارا رنگ خارجی داشت. این امر در عمل مایه ی پذیرش بسیاری پدیده های بدوی و کهنه در دایره ی فرهنگ ادبی شد. از این رو آیین هندو در برابر چشم همگان پدیده ای شد کمابیش بریده از جهان خارج، زیرا، اکنون روستایی بسیار نازل مرتبت و برهمن دانشمند گران مایه هر دو با وجود پهنه ی متفاوت دید، باز هم محدود به میراث هندو بودند.(11)
پس از عصر شکوهمند گسترشی که دودمان گوپتا در آن هند را جامعه ی متمدن رهبر دوران خویش ساخت، این جامعه کلاً رو سوی درون کرد و درون گرا شد و با سرسختی به کهنه پرستی درآمیخته از عناصر هندوی برخاسته در حدود سده ی نهم میلادی پناه برد. در این دوران، چابک دستی در هنر و دانش باریک و پیچیده و احساسات پرنوسان دینی همه در شکوفایی ادامه یافتند، متکی بر اقتصادی پیوند یافته، آمیخته و پیچیده. با این همه ناتوانی سیاسی ممتد هند، این شبه قاره را شکار آسانی برای جهان گیران خارجی ساخته بود. بنابراین در قرن های بعد، فرمان برداری سیاسی هند از مسلمانان و سپس فرمانروایان اروپایی این نگرش درون گرایی محافظه کارانه ی فرهنگی را تحکیم کرد و سرزمین هند هندو را به وضع انفعالی در توازن جهانی نگاه داشت حتی به امروز.(12)
نفوذی که مردم بدوی از دورن به کار می گرفتند، مایه ی تقویت فشار مسلمانان بر تمدن هند از بیرون شد. برای مثال، قبیله ای جنگلی با روی آوردن افزادش به سوی جامعه های بزرگ روستا و شهر مبدل به کاست شد. ضمناً تمدن های دیگر پیوسته و مداوم به جذب چنین اجتماعات بدوی پرداختند. کیش هندو آن ها را تعدی می کرد، اما تباه نمی ساخت. پیامد این امر آن که، انواع گوناگون فراوانی از رسوم و آداب گروه ها که در کیش هندو یگانگی سستی به صورت دستگاهی کاستی یافته بودند، جاودانگی حاصل کردند. بی گمان، این شیوه ی اساسی کاستی جامعه ی هندی بود که مایه ی دیرپایی و زنده شدن و رستاخیز آیین کهنه پرستی و پای بندی به امور گذشته شد و همه ی این پدیده ها در تانتریسم آشکار و هویدا بود. همین اصل پای بندی به ثبات و یکسانی آداب بومی و محلی، خود مایه ی پیوستگی سرزمین های جنوبی هند با مرزهای هیمالیا و همبستگی جامعه ی هندو گشت؛ همچنان که در گذشته هم این اصل موجب گسترش فرهنگ هند به سوی جنوب شرقی آسیا شده بود.
هند در مقام سنجش تمدن های دیگر اوراسیا در میدان رقابت، در وضع نامساعدی قرار داشت. سستی پیوند و همبستگی درونی جامعه ی هند مایه ی محدودیت سختی شد در میزان نیرو و سرچشمه های قدرتی که برای هر گونه هدفی ممکن بود به میدان بیاید. ضعف نظامی و سیاسی همیشگی هند از این جا ناشی می شود. در مقابله با حمله های خارجی، واکنش روانی مناسب ساختار اجتماعی هند مانند مردم بدوی مهاجمی که ناگهان به میان جامعه ی تمدنی گیج کننده و حیرت زا راه یافته باشند، بیشتر جنبه ی روانی درون گرایی و انفعالی داشت.

پی نوشت ها :

1. George Fadlo Hourani, Arab Seafaring in the Indian Ocean in Ancient and Early Medieval Times (Princeton, N. J.: Priceton University Press, 1951). pp. 51- 84.
2. K. A. Nilakants Sastri, A History of South India from Prehistoric Times to the Fall of Vijayanagar (Madras: Oxford University Press, 1955), pp. 361- 363.
3. هیچ شاهدی از برخورد میان نیایشگاه و دربار در دست نداریم. نیایشگاه های بزرگ را پادشاهان برپا ساختند که با هدیه زمین با دیگر منابع درآمد اداره می شد. در واقع، شاید شاه هم خواسته باشد که شکوه خود را در کنار خدا به همگان نمودار سازد.
4. به گفته ی نیلاکانتا ساستری. Nilakants Sastri, A History of South India, pp. 57-59. در اویدیان از بخش های دریای خزر و ایران که شاید سومریان هم از آن جا برخاسته باشند، آمده اند. درباره ی پیوندهای میان تمدن های بین النهرین و سندی نک: فصل سوم، بند ب، قسمت دوم.
آداب پرستشی روستایی شاید بعضی عناصر سندی یا سنت های دیگر بسیار کهن را نگاه داشته باشد؛ برای مثال روسپیگری نیایشگاهی حتی در سطح های بسیار نازل. ساختمان های چوبی موجب شده که اثر چندانی برای بررسی باستان شناسان نماند. ولی شاید سرمشق اجتماعی- و نه معماری- گذاشته باشد که بر مبنای آن، نیایشگاههای هندوی سده ی ششم میلادی و پس از آن بنا شده است.
5. Tantrism: آیین نانترایی یا تانتریسم یک رشته اعمال سری است در آیین های هندو، چین و بودایی تبتی که برای وصول به آزمودگی روحی و آمال دنیوی انجام داده می شود (دایره العمارف فارسی، به سرپرستی دکتر مصاحب، تهران، 1345).-م.
6. جادوگری اروپایی بعضی همانندی های جالب توجهی با تانتریسم نمودار می سازد و ای بسا که در دوران نوسنگی هر دو زمینه ای مشترک داشته اند. نک:
Henry T. F. Rhodes, the Satanic Mass: A Sociological and Criminological Study (London: Rider & Co., 1954); Margaret A. Murray, the Witch Cult in Western Europe (Oxford: Oxford University Press, 1921); Elliott Rose, A Razor for a Goat: A Discussin of Certain Problems in the History of Witchcraft and Diabolism (Toronto: University of Toronto Press, 1962).
نظریه ی تانتریسم با وجود (یا شاید به سبب) داشتن آثار نوشتاری بسیار، چندان مورد بررسی قرار نگرفته است تا همین اواخر، دست کم اصول اخلاقی اروپاییان از تانتریسم پرهیز می کرد و بدان توجهی نداشت؛ و نیز بسیاری از مکتب های هندی هم از مظاهر پرمبالغه ی آن رمیدگی داشتند. برای بررسی درباره ی تعلیمات تانتریسم، نک:
Mircea Eliade, Le Yoga (Paris; Payot, 1954), pp, 205- 273; Edward Conze, Buddhism, pp. 174- 199.
7. Surendranath Dasgupta, A History of Indian Philosophy (Cambridge: Cambridge University Press, 1951), I. pp. 429- 439.
8. بی گمان کسانی ماندند که از پذیرش راه آسان سر باز زدند، و جالب توجه آن که شنکره راه بر آیین بودا نه تنها با درآمیختن اندیشه هایش با روایت های هندو گرفت، بلکه همچنین با درآوردن دیرنشینی و رواج آن در آیین هندو نیز، در گذشته آموزش های برهمنان بر آن بود که تنها در پیری و پس از آن که مرد همه ی وظایف خود را نسبت به خانواده اش انجام داد، سراسر به گوشه نشینی و نیایش پردازد و تنها گروهی اندک شتاب کار از جوانان پرشور به دیرها می رفتند. شنکره در آیین هندو با پی نهادن دست کم سه دیر این گونه مشتاقان را سیراب کرد. با این همه، دیرنشینی هرگز امری جدی و مهم در آیین هندو تلقی نشد.
9. در جنوب شرقی آسیا آیین بودا در کنار کیش هندو تا دیر باز پس از براندازی آن در هند، پایید. نک:
G. Coedes, Les Etats Hindouises d' Indochine et I' Indonesie (Paris" E. de Boccard, 1948). pp. 205- 207.
در این جا هم مانند تبت عناصر برجسته ی بومی به آیین هندو و بودایی صفایی خاص بخشیدند.
H. G. Quaritch- Wales, the Making of Greater India (London; Bermard Quaritch Ltd., 1951).
این اثر به ویژه به عناصر بومی که در اثر برشمرده ی بالاتر بدان توجهی نشده است، تأکید دارد.
10. پیروان کیش جین در هند در برابر جنیش تانتری بسیار پای فشردند و موجودیت خود را حفظ کردند؛ ولی اینان فرقه ای بیش نبودند و پیروان آن بیشتر محدود به بعضی پیشه ها و عمدتاً ساکن سرزمین های جنوبی و غربی هند بودند. یک گروه مشخص و برجسته ی دیگر پارسیان پیرو زرتشت بودند و از برابر پیروزی های اسلام در میان سده های هشتم و دهم میلادی گریختند و به هند آمدند. ایشان همچون جماعتی بسیار کوچک تاکنون به ویژه در پیرامون بمبئی امروزی بر جای مانده اند.
11. نیروی یگانه ی کهنه پرستی هندو درآمیخته با اندیشه های ماوراءالطبیعه ی بسیار نازک و دقیق، در بخش پایانی رمان زیر به گونه ای مطلوب بررسی شده است:
E. M. Forster, Passage to India (London: Edward Arnold & Co., 1924).
12. نک: دوران همانند سر گذشت تمدن مصر از حدود 1100پ م تا زمان چیرگی روم بر آن.

منبع مقاله :
هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.